جدول جو
جدول جو

معنی گردنه خور - جستجوی لغت در جدول جو

گردنه خور
(گَ دَ نَ یِ)
گردنه ای است در راه لار به بستک میان خور و سه نخود، واقع در 393500گزی شیراز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرده خور
تصویر مرده خور
کسی که از طریق برگزاری مراسم کفن ودفن و عزای اموات ارتزاق کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردن آور
تصویر گردن آور
گردن کلفت، تنومند، زورمند
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ وَ)
پهلوان. دلیر. شجاع: این کرمانی مردی بود ضخم و گردن آور... (ترجمه طبری بلعمی). بگتغدی را فرمود هزار غلام گردن آورتر زره پوش را نزد من فرست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 587). غلامان گردن آورتر از مرگ خوارزم شاه شمه یافته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 385)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نَ یِ کَ)
گردنه ای است در راه بیستون به خرم آباد میان هرسین و چای چراغعلی، واقع در 30000گزی بیستون
لغت نامه دهخدا
(خِ بَ)
گردنۀ معروفی است مرز بین افغانستان و پاکستان غربی. این گردنه که قرنها راه داد و ستد و هجوم از آسیای مرکزی بوده اینک حلقه عمده ارتباطی بین پیشاور (پاکستان) و کابل (افغانستان) میباشد. گردنۀ خیبر ارتفاعش از 1070 متر تجاوز نمی کند و یکی از راههای عمده هجوم به هند بوده است. ظاهراً اسکندر مقدونی قسمتی از سپاهیان خود را که تحت فرماندهی هفایستیون و پردیکاس بود از این راه عبور داد و خود راه ساحل شمالی رود کابل را پیش گرفت. سلطان محمود غزنوی، امیرتیمور و بابر در لشکرکشی به هند و نادرشاه در لشکرکشی ازاین راه گذشتند. گذشته از دشواریهای طبیعی عبور از خیبر به سبب قبائل سرسخت اطراف نیز دشوار بود. از جمله این قبائل قبیلۀ افریدی است که مردمی گردنکش و آشوب طلب بودند و در مقابل هرگونه نفوذ خارجی مقاومت می کردند. انگلیسها اول بار در 1839 میلادی در اولین جنگ افغانستان و بریتانیا از خیبر گذشتند و مصائب بسیار دیدند در دومین جنگ افغانستان و بریتانیا بموجب پیمان گندمک 1879 میلادی خیبر تحت نظارت بریتانیا قرار داده شد در 1897 میلادی افریدیها گردنه را گرفتند و بریتانیائیها را بیرون راندند و چندی آنرا در تصرف داشتند سرانجام بریتانیا حفظ و حراست جاده را در مقابل اجرت به افریدیها سپرد ولی خود ناچار مأمورین گشتی داشت. امروزه از قریب 42 هزارگزی گردنه جاده ای مدرن و جاده ای کاروانرو و راه آهن (ساخت بین 1920 تا 1925 میلادی) می گذرد. راه آهن آن که با صرف مخارج هنگفت ساخته شد از 39 تونل و 92 پل می گذرد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نَ یِ حَ سَ)
گردنه ای است که مابین همدان و قزوین واقع است
لغت نامه دهخدا
(خَ جَ)
مردارخور. مردارخوار. که لاشۀ مردگان خورد. لاشه خوار. مرده خوار. رجوع به مرده خوار شود، آنکه از قبل مردگان ارتزاق کند. آنکه در ختم هاو عزاها برای خوردن حاضر آید. مرده شوی و نعش کش و قاری و قبرکن و ملقن و صلوهکش و دیگر عملۀ موتی که در مراسم کفن و دفن و ماتم حاضر آیند برای خوردن ولیمه های مآتم و شکم خواری. حلواخور. (از یادداشت مرحوم دهخدا) ، میراث خور. دشنام گونه ای است آن کس را که از مال مرده برد. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرده خوار. که در مرگ کسان شکمی سیر کند. که از طریق کفن و دفن اموات ارتزاق کند. رجوع به مرده خوار شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
دزد. راه زن
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نَ یِ گُ چِ رَ)
گردنه ای است در راه اصفهان به سلطان آباد میان وارچین و حسن آباد، واقع در 250900گزی اصفهان
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 63هزارگزی باختر مهاباد و 9هزارگزی باختر راه شوسۀ خانه به نقده. هوای آن سرد ودارای 156 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه لاوین تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ)
آنکه چیزهای پست و متعفن چون روده و شکنبه و امثال آن خورد
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده خور
تصویر گنده خور
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه مرده حورد آنکه لاشه خورد، آنکه از قبل مراسم کفن و دفن و عزداری مردگان ارتزاق کند
فرهنگ لغت هوشیار
تنومندء زورمند: فرمود که هزار غلام گردن آورتر زره پوش را نزد من فرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنه بر
تصویر گردنه بر
دزد سرگردنه راهزن گردنه بند
فرهنگ لغت هوشیار
نام روستایی در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی